نظریه های روان درمانی
تاریخچه - چارچوب نظری - کاربرد
سه شنبه 29 فروردين 1391برچسب:, :: 18:33 :: نويسنده : نصرت نوجوان

این اندیشه که الگوهای زندگی افراد بزرگسال تحت تأثیر تجربیات دوران کودکی آنان قرار می‌گیرد نه تنها هسته‌ی مرکزی نظریه‌ی تحلیل رفتار متقابل است، بلکه در بسیاری از گرایش‌ها و نظریات روانشناختی دیگر هم وجود دارد. کودک در دوران اولیه زندگی طرح و برنامه‌ی ویژه‌ای برای زندگی آینده‌ی خودش بنیان می‌گذارد، تا اینکه به شکلی ساده یک نظرگاه کلی نسبت به جهان پیدا کند.

طرح زندگی در انتخاب‌هایی که شخص در زندگی به عمل می‌آورد نمود پیدا می‌کند. زمانی که کودک نمایشنامه‌ی زندگی خود را می‌نویسد، صحنه‌ی پایانی را هم به عنوان بخش جدا ناشدنی آن می‌نگارد و ما به طور نا‌آگاهانه رفتار‌هایی را برمی‌گزینیم که ما را به سرانجام پیش‌نویسمان نزدیکتر می‌سازد.

کودک در دوران کودکی درباره‌ی طرح زندگیش تصمیماتی می‌گیرد، یعنی پیش‌نویس صرفاً بوسیله‌ی عناصر بیرونی مانند والدین یا محیط زندگی تعیین نمی‌گردد. در زبان علمی تحلیل رفتار متقابل، ما این مطلب را این‌گونه بیان می‌کنیم: پیش‌نویس بر اساس تصمیمات دوران کودکی قرار دارد.



ادامه مطلب ...
سه شنبه 29 فروردين 1391برچسب:اندیشیدن,نوازش‌های مثبت,, :: 18:23 :: نويسنده : نصرت نوجوان

در مورد نوازش گرفتن، همه‌ی ما اولویت‌هایی برای خود داریم. شاید من دوست داشته باشم در مورد کارهایی که انجام می‌دهم نوازش بگیرم نه در مورد آنچه که خودم هستم. شما ممکن است نوازش‌های غیر شرطی را دوست داشته باشید. شاید من کاملاً آماده باشم نوازش‌های منفی بیشماری بگیرم در حالی که شما با گرفتن ذره‌ای نوازش منفی احساس ناراحتی بکنید.

بیشتر ما، عادت کرده‌ایم که نوازش‌های خاصی را بگیریم، ولی به خاطر معمول و آشنا بودن این نوازش‌ها ممکن است آنها را کم‌ارزش و یا بی‌ارزش بدانیم. در این صورت ممکن است به صورتی پنهانی مایل باشیم نوازش‌های دیگری را بگیریم که به ندرت آنها را دریافت می‌کنیم. شاید من عادت کرده‌ام که در مورد توانایی‌هایم برای اندیشیدن، نوازش‌های مثبت کلامی شرطی بگیرم. من این نوازش‌ها را به واقع دوست دارم ولی احساس می‌کنم ارزش آنها به اندازه‌ی پول خردهای توی جیبم است. آنچه را که من واقعاً می‌خواهم این است که یک نفر به من بگوید: "تو خیلی قشنگی" و مرا در آغوش بکشد.



ادامه مطلب ...
سه شنبه 29 فروردين 1391برچسب:, :: 18:16 :: نويسنده : نصرت نوجوان

به بیست و چهار ساعت گذشته‌ی خود فکر کنید.آیا در طول این مدت لحظاتی وجود داشت که شما درست شبیه زمانی که کودک خردسالی بودید رفتار، فکر و یا احساس کنید؟آیا زمان هایی وجود داشت که رفتار، فکر و یا احساس شما درست مانند آنچه که در زمان‌های گذشته از والدین یا جانشینان آنها کسب کرده‌اید باشد؟و آیا هنوز موارد و موقعیت‌هایی وجود دارد که رفتار، افکار و احساس‌های شما فقط یک پاسخ مستقیم این زمانی این مکانی به آنچه که در آن لحظه‌ی خاص اتفاق می‌افتد، باشد؟در این موقعیت‌هاست که شما به عنوان انسان بزرگسالی که هم‌اکنون هستید پاسخ می‌دهید به جای این که پاسخ شما از ژرفنای دوران کودکی شما برخاسته باشد.همین حالا زمانی بگذارید و حداقل یک مورد از هر کدام از این سه روش مختلف رفتار، فکر و احساس که می‌توانید از بیست و چهار ساعت گذشته‌ی خود بیاد آورید بنویسید.با این کار شما اولین تمرین استفاده از الگوی حالات نفسانی را انجام داده‌اید.حال بیایید درباره‌ی آنچه که انجام داده‌اید فکر کنید. شما سه روش مختلف زندگی در این جهان را آزموده‌اید. هر یک از اینها شامل یک رشته از رفتارها، افکار و احساس‌ها است.



ادامه مطلب ...

به زمان‌هایی که در حالت نفسانی "کودک" خود قرار داشتید فکر کنید. اغلب اوقات آسانترین راه برای دستیابی به حالت نفسانی "کودک" این سؤال است که: من در اندیشه‌هایم با خود چه می‌گفتم؟ سعی کنید آنچه را که درباره‌ی خود و سایر افراد و درباره‌ی جهان به طور کلی می‌گفتید دریابید.

 شما اغلب می‌توانید با این سؤال که "من چه سخنانی از مادر یا پدرم در درون خود می‌شنوم؟" به آسانی به افکار "والدی" خود دست یابید. و شاید سخنانی که می‌شنوید از خویشاوند دیگری نظیر خاله، عمه، عمو، پدربزرگ، مادربزرگ و یا معلم مدرسه‌ی شما باشد. در هر یک از این وضعیت‌ها، زمانی که در حالت نفسانی "والد" خود بودید ببینید که چگونه رفتارها، افکار و احساس‌های شما درست شبیه والدینتان یا جانشینان آنها بوده است. شما احتمالاً در خواهید یافت که به سادگی می‌توان همان شخص بخصوص را که در وضعیتی خاص از او الگو برداشته‌اید، شناسایی کنید.

 برای آنکه بتوانید "بالغ" خود را از "کودک" و یا از "والد" خود تشخیص دهید، از خود بپرسید: "آیا رفتار، فکر و یا احساس من در رابطه با آنچه در آن لحظه‌ی خاص در اطراف من می‌گذشت، به عنوان یک شخص بزرگسال روش مناسبی بود؟" اگر پاسخ شما مثبت باشد، می‌توانید آن رفتار را یک واکنش "بالغانه" بنامید.



ادامه مطلب ...

تک‌تک ما برای اینکه در زندگی واقعا احساس رضایت داشته باشیم ، لازم است تا کودک درون‌مان را کشف کنیم، با او دوباره ارتباط بر قرار کنیم، او را بپذیریم و در آغوش بگیریم.

 

در واقع هیچ‌یک از ما، به عنوان فردی بالغ قادر نیست بدون زنده کردن و شفا بخشیدن کودک درونش، در زندگی خوشبخت و کامل باشد.

اگر با کودک درونمان ارتباط برقرار نکنیم او تنها و منزوی می‌شود و خود را پنهان می‌کند. اگر به احساس‌ها و علاقه‌مندی‌هایش اهمیت ندهیم او سرکوب می‌شود و آسیب می‌بیند.

متاسفانه بسیاری از افراد وقتی با کودک درون‌شان مواجه می‌شوند در می‌یابند نیاز کودک‌شان به مهر و محبت، اعتماد و امنیت و پشتیبانی و احترام برآورده نشده است. افرادی که از زندگی‌شان ناراضی هستند و یا مشکلاتی مثل اعتیاد، افسردگی و روابط نادرست و مشکل‌ساز دارند، باید توجه کنند که مدت‌هاست پیام‌های کودک درون‌شان را نادیده گرفته‌اند. اما نکته ی مثبت این است که هر لحظه که اراده کنند ، می‌توانند به کمک ارتباط برقرار کردن با کودک درون‌شان و آشنا شدن با آن راهی جدید به سوی زندگی‌ای تازه و شاد و پر‌انرژی باز کنند.



ادامه مطلب ...

اسلاوي ژيژك فيلسوف و روان­كاوي است كه از مشهورترين پي­روان انديشه­ي لكان و مفسران او است. او كتاب كوچكي دارد با نام "چگونه لكان بخوانيم؟" كه در آن با سبك خود مقدمه­اي براي آشنايي با آراي لكان ارايه مي­دهد. يكي از ويژگي­هاي ژیژک بازي او است با كلمات و مفاهيم، و خلق موضوعاتي نو از دلِ آن چه هر روز جلو چشم­مان است. بعضي از مفاهيمي كه ژيژك باز مي­سازد، پل مي­زند بين انديشه­هاي فلسفي و جنبه­هاي روان­كاوانه و فردي از يك سو، با سياست و فرهنگ عامه از سوي ديگر. او در اين كتاب با بازي با اصطلاح آشناي كنش متقابل (interactivity)، اصطلاح ناآشناي انفعال متقابل (interpassivity) را براي بحث خود به كار مي­برد و با اين مفهوم جلسه­ي روان­كاوي را به سياست مي­پيوندد. معادل انفعال متقابل چندان گوياي مفهومي كه او در نظر دارد نيست، اما معادل بهتري به ذهن­ام نيامد.

"... اين مسايل ما را به مفهوم فعاليت كاذب (false activity) مي­رساند: مردم فقط براي تغيير دادن امور نيست كه كاري مي­كنند، گاهي مردم فعاليت مي­كنند تا در واقع جلو وقوع چيزي را بگيرند، تا چيزي تغيير نكند.راهبرد تيپيك فرد نوروتيك وسواسي از همين دست است: او مدام در فعاليت است تا جلو وقوع يك امر واقعي را بگيرد. مثلاً وقتي در گروهي قرار بگيرد كه در آن ترس از انفجار به سبب يك تنش وجود دارد، فرد وسواسي تمام مدت حرف مي­زند تا جلو يك لحظه سكوت آزارنده را بگيرد، سكوتي كه ممكن است شركت­كنندگان در گروه را وادار به رويارويي با تنش موجود كند. در درمان روان­كاوانه، نوروتيك­هاي وسواسي پيوسته حرف مي­زنند، و سيلي از حكايت­ها، روياها و بينش­ها را بر سر روان­كاو فرو مي­ريزند: فعاليت مداوم آنان به اين خاطر ادامه مي­يابد كه مي­ترسند، اگر براي لحظه­اي سكوت كنند، روان­كاو از آنان سؤالي بپرسد كه واقعاً اهميت دارد­ـ به بيان ديگر، آنان سخن مي­گويند تا روان­كاو را از گفتن بازدارند.



ادامه مطلب ...

هر کس که تا کنون با خود عهد کرده باشد که عادت‌هایش را تغییر دهد و این عهد خود را شکسته باشد می‌داند که تغییر عادت چقدر دشوار است. به وجود آوردن یک تغییر پایدار در رفتار به هیچ وجه کار ساده‌ای نیست و معمولاً مستلزم صرف وقت و تلاش قابل ملاحظه‌ای است.

چه بخواهید وزنتان را کم کنید یا سیگار کشیدن را ترک کنید و یا هر هدف دیگری داشته باشید، این را بدانید که یک راه حل یگانه وجود ندارد که برای همه کارساز باشد. شما ممکن است مجبور باشید چند روش مختلف را، غالباً به شیوه آزمون و خطا، امتحان کنید تا بالاخره به هدفتان دست یابید. در خلال این دوره است که اکثر مردم ناامید می‌شوند و هدف‌های تغییر رفتار خود را رها می‌کنند. کلید موفقیت در حفظ هدف‌ها، آزمودن روش‌های تازه و یافتن راه‌هایی برای باانگیزه ماندن است.

روان‌شناسان روش‌های مختلفی را برای کمک موثر به مردم در تغییر رفتارشان به وجود آورده‌اند بسیاری ازاین روش‌ها توسط پزشکان، مشاوران و درمانگران به کار گرفته می‌شود. پژوهشگران همچنین نظریه‌هایی برای توضیح چگونگی بروز تغییر ارائه کرده‌اند. یکی از این نظریه‌ها که به مدل «مراحل تغییر» معروف است، برای کمک به مردم در درک فرایند تغییر، مورد استفاده قرار گرفته است. این مدل نشان می دهد که تغییر به هیچ وجه آسان نیست و غالباً نیازمند پیشرفت تدریجی و برداشتن گام‌های کوچک به سمت یک هدف بزرگتر است. درک عناصر تغییر، مراحل تغییر و کارهایی که در هر مرحله باید صورت گیرد، می‌تواند به شما در دستیابی به هدف‌هایتان کمک کند.



ادامه مطلب ...

Behavior therapy is focused on helping an individual understand how changing their behavior can lead to changes in how they are feeling. The goal of behavior therapy is usually focused on increasing the person’s engagement in positive or socially reinforcing activities. Behavior therapy is a structured approach that carefully measures what the person is doing and then seeks to increase chances for positive experience. Common techniques include:

Self-Monitoring — This is the first stage of treatment. The person is asked to keep a detailed log of all of their activities during the day. By examining the list at the next session, the therapist can see exactly what the person is doing.

Example — Bill, who is being seen for depression, returns with his self-monitoring list for the past week. His therapist notices that it consists of Bill going to work in the morning, returning home at 5:30 p.m. and watching television uninterrupted until 11 p.m. and then going to bed



ادامه مطلب ...

بسیاری از افکار، احساسات و رفتارهای ما در دوران بزرگسالی، دقیقاً تکرار افکار، احساسات و رفتارهای ما در زمان کودکی هستند. برای کشف این حالت نفسانی، لحظه‌ای چشمان خود را ببندید، چند نفس عمیق بکشید، و سعی کنید یکی از عکس‌های دوران کودکی خود را به یاد آورید. به دست و پای کوچک خود نگاه کنید. سعی کنید به این سؤال پاسخ دهید که در زمان کودکی در اندیشه‌های خود چه چیزی می‌گفتید؟ چه دریافتی از سایر افراد و جهان پیرامون خود داشتید؟ زمانی که خسته هستید، در حال لذت بردن از کامل کردن یک پازل هستید، از خوردن یک غذای خوشمزه لذت می‌برید، ... احساسات و رفتارهایی مشابه احساسات و رفتارهای دوران کودکی خود دارید و در حالت نفسانی کودک قرار گرفته‌اید. دو خصوصیت عمده‌ی "کودک" این است که ریشه در گذشته و اتفاقات درونی ما دارد. مانند "والد" در مورد کودک هم تقسیم‌بندی کنشی مورد توجه قرار گرفته است.



ادامه مطلب ...

ظهور پاسخ با لبخند , آغاز روابط اجتماعي انسان است و مبناي کليه روابط اجتماعي بعدي را تشکيل ميدهد.
5-3 مرحله شي ليبيدويي به معناي دقيق کلمه
ويژگي عمده اين مرحله که از 6 ماهگي به بعد ايجاد مي شود, پيدايش سازمانگر رواني مهم , ترس از غريبه يا به تعبير اشپيتز , دلهره هشتمين ماه است که طفل در هنگام مواجه با يک چهره غريبه و بيگانه از خود علائمي از دلهره , اضطراب و ترس را نشان مي دهد . اين رفتارها حکايت از آن دارد که طفل, مادر را به عنوان يک موضوع ليبيدويي کامل بازشناسي کرده است و چون تصوير آن فرد غريبه با تصوير طفل از مادرهمخواني نداشته لذا دلهره و ترس طفل را فرا مي گيرد.مادر يک موضوع ليبيدويي به معناي دقيق کلمه است و نه تنها در بخش ديداري بلکه در بخش عاطفي نيز مطرح مي باشد.
تحولات کودک در اين مرحله به شرح ذيل مي باشد:
درزمينه بدني , ميليني شدن رشته هاي عصبي باعث مي شوند که دستگاه حسي بتواند بر ادرکات محدود و کانوني شده تسلط يابد.
در دستگاه رواني , تعداد بيش از حداثرات يا ردهاي حفظي موجبات انجام عمليات ذهني کاملتر و پيچيده تر را فراهم مي آورد.
در سازمان يافتگي رواني , امکان بيرون ريزي تنش هاي عاطفي بصورت هدايت شده و عمدي ميسر مي گردد.
کودک که در بخش هاي مختلف شناختي , ادراکي , حرکتي , هيجاني و .... به پيشرفت هاي قابل ملاحضه اي نظير تميز بين چيزهاي بي جان , بروز هيجاناتي مانند حسادت , خشم , شادي و ظريفيت ايجاد فکر جديد, دست مي يابد.

ظهور برخي از مکانيسم هاي دفاعي : از جمله مکانيسم هاي دفاعي در اين مرحله , همسانسازي و تقليد است.
فرايند ظهور اين مکانيسم ها بدين صورت است که در اواخر سال اول , بتدريج مادر با قدغن کردن هاي خود و يا حرکت سر به علامت نفي و گفتن نه , حدود استقلال کودک را مشخص مي کند. آنچه براي کودک رخ مي دهد تعارضي است بين دلبستگي به مادر خويش و ترس از ناخوشايند جلوه کردن براي مادر , لذا از مکانيسم دفاعي همسانسازي استفاده مي کند. اين مکانيسم دفاعي را آنا فرويد, همسانسازي با پرخاشگري مي نامد حال آنکه اشپيتز آن را همسانسازي با ناکام کننده مي نامد.
دومين تغيير عمده ديگر در اين مرحله , دستيابي کودک به سازمانگر رواني تسلط برنه است که سر آغاز ارتباطات کلامي است و شروع يک دوره لجبازي را نيز به همراه دارد .

 



ادامه مطلب ...
پيوندها