تحلیل روان کاوانه ی خانم سی.
نظریه های روان درمانی
تاریخچه - چارچوب نظری - کاربرد
یک شنبه 22 آبان 1390برچسب:درمان آدلری, :: 8:48 :: نويسنده : نصرت نوجوان

خانم سی. در سال های اولیه ی زناشویی خود ظاهراً سازگاری مناسب ، هرچند ناپخته ای ، برقرار کرد . او به عنوان یک شخصیت وسواسی یا مقعدی ، صفت هایی از این نوع را نشان داد :
- انضباط بیش از حد در مرتب کردن الفبایی اسامی فرزندانش
- دقت وسواس گونه در پاکیزگی
- امساک در دادن لباس های استفاده نشده به دیگران و در عین حال ..
- نخریدن لباس های جدید
- و جلوگیری از رها کردن احساس های جنسی و تحریک شدن .
این صفت ها ، احتمالاً نتیجه ی تعامل های خانم سی. با والدین بیش از حد کنترل کننده و پرتوقع ، در مرحله ی مقعدی بوده است . می دانیم که مادر خانم سی. زنی وسواسی بود که به پاکیزگی و بیماری توجه زیادی داشت . پدر او ابراز پرخاشگری و علاقه به مردان را شدیداً کنترل می کرد . می توانیم تصور کنیم که چنین پدر و مادری می توانستند درباره ی مسایلی چون آموزش توالت رفتن ، بسیار سختگیر باشند و در رابطه با نگه داشتن و رها کردن مدفوع و تکانه های دیگر دخترشان ، تعارض های زیادی ایجاد کنند . بر اساس نظریه ی روان کاوی ، می توانیم فرض کنیم که ویژگی های مقعدی خانم سی. حداقل تا اندازه ای ، به عنوان دفاع علیه لذت های مقعدی ، مانند کثیف و شلخته بودن و علیه تکانه های ابراز خشم ، پرورش یافتند .
چرا تجربه های مربوط به کرمک دختر خانم سی. باعث شدند که صفات و دفاع های او که قبلاً سازگارانه بودند ، از کار بیفتد و روان رنجوری کامل را در او ایجاد کنند ؟ بیماری و خستگی ناشی از آنفلوآنزای آسیایی و مراقبت از این همه بچه ی مریض ، بر دفاع های خانم سی. فشار آوردند . اما این رویداد تسریع کننده ماهیتی داشت که همان تکانه هایی را که خانم سی. از اوان کودکی علیه آنها دفاع کرده بود ، فرا می خواند. وقتی که یک دختر ، در حالی که خانواده به آنفلوآنزای آسیایی مبتلاست و مادر زیر بار حاملگی و بچه نوپای پوشکی قرار دارد ، با خود کرمک به خانه می آورد ، چه احساسی به آدم دست می دهد ؟ حتی والدینی که نسبتاً سرکوب نشده اند ، با اینکه ممکن است خشم خود را مستقیماً ابراز نکنند ، چون کودک عمداً کرمک نگرفته است ، باز هم ناراحت خواهند شد . ولی خانم سی. وقتی که بچه بود ، اجازه نداشت خشم خود را ابراز کند و حال که مادر شده است ، احتمالاً مجبور است علیه آن دفاع کند .
چون کرمک در مقعد قرار دارد ، با خارش مقعد مشخص می شود . در واقع ، دکتر خانم سی. برای اینکه مطمئن شود مشکل دختر او کرمک است ، از او خواست وقتی که دخترش خواب است ، با چراغ قوه مقعد او را معاینه کند . بنابراین ، در حالی که کرمک آزارنده است ، احتمال مبتلا شدن به آن می توانست وسوسه ای برای نشان دادن لذت نهفته ای باشد که از خاراندن مقعد حاصل می شود . چون بیماری و خستگی ، دفاع های خانم سی. را سست کرده بودند و ابتلای دختر او را به کرمک باعث تحریک تکانه های تهدیده کننده ی پرخاشگری و میل جنسی مقعدی شده بود ، شرایط برای پیدایی نشانه های روان رنجوری آماده شد که هم یک وسیله ی دفاعی در برابر تکانه های غیر قابل قبول او بود و هم این تکانه ها را به طور غیر مستقیم ابراز می کرد .
توجه کنید چگونه نشانه های روان رنجور خانم سی. دفاع بیشتری را علیه تکانه های تهدید کننده ی وی فراهم آوردند . دوش گرفتن ها و دست شستن وسواسی او ، در مواقع تشدید نگرانی دیرین او در مورد پاکیزگی بود . اگر کثیف بودن خطرناک است ، پس بشور ! این نشانه های وسواسی تا اندازه ای تشدید واکنش وارونه ی تمیز ماندن برای کنترل کردن امیال بازی کردن با کثافت و نمادهای دیگر مدفوع هستند . اگر تمایلات صدمه زدن به دخترش نیز چیره می شدند ، پس شستشوی او می توانست هم وسیله ای برای دور کردن وی از تعامل با دخترش در صبح باشد و هم با پاک کردن دستانش از این افکار فجیع ، وسیله ای برای بی اثر کردن هرگونه گناه ناشی از پرخاشگری فراهم می کرد . لباس های زیر کپه شده در گوشه و کنار خانه ، دقیقاً وظیفه ی دور کردن خانم سی. و اعضای خانواده ی او را از تماس مستقیم با اشیای مربوط به مقعد ، برعهده داشتند .
نشانه های روان رنجور خانم سی. چگونه امیال او را ارضا می کردند ؟ تشریفات دوش گرفتن او از همه واضح تر است ، زیرا هر بار که او ترتیب تشریفاتش را فراموش می کرد ، مجبور بود به عقب برگردد و خود را تحریک مقعدی کند . خانم سی. برای جدا کردن اجناس کثیفی مانند لباس های زیر یا چیزهایی که بر زمین می افتادند ، می توانست خانه ی خود را به هم بریزد . برای اینکه بفهمیم خانم سی. با واداشتن شوهرش به بیدار شدن در 5 صبح و آشپزی نکردن یا مراقبت نکردن از فرزندانش ، چگونه پرخاشگری خود را ابراز می کرد ، نیازی به تعبیر نداریم .
چرا خانم سی. نمی توانست برخی احساس ها و امیال خود را به طور مستقیم ابراز کند و بدین ترتیب ، از نیاز به حل ر وان رنجور تعارض هایش جلوگیری نماید ؟ اولاً ، ابراز مستقیم کاملاً برخلاف هسته ی شخصیت اوست ، زیرا او باید این گونه تکانه ها را شدیداً کنترل کند . ثانیاً ، واپس روی ناشی از تضعیف دفاع ها باعث می شدند که او به موقعیت فعلی اش در سطح فرایند نخستین واکنش کند ، نه در سطح منطقی فرایند ثانوی . خانم سی. در سطح نخستین ناهشیار ، از آن می ترسد که از دست دادن کنترل باعث شود او کنترل خود را بر تکانه ها کاملاً از دست بدهد و تکانه هایش بر او مسلط شوند . تحت کنترل تحریک غریزی قرار گرفتن خود تولید وحشت می کند ، اما خانم سی. از آن نیز وحشت دارد که با خشم والدین بیش از حد کنترل کننده اش مواجه شود ، والدینی که او را دختر بدی می دانند ، زیرا شلوارش را کثیف می کند یا خشم جزئی نشان می دهد . او در سطح ناهشیار ، خود را به صورت فرد بزرگسالی که فارغ از خطر می تواند خشم خود را ابراز نماید ، احساس نمی کند ، بلکه خود را به صورت دختربچه ی کنترل شده ای می بیند که بهتر است رنجش نشان دهد.
روان کاو ، هنگام در نظر گرفتن روان کاوی برای خانم سی. باید کاملاً متقاعد شده باشد که مشکل او در حقیقت روان رنجوری وسواسی فکری – عملی است ، نه اسکیزوفرنی شبه روان رنجور ، که طی آن ، نشانه های روان رنجور ، فرایند روان پریش را می پوشانند . با توجه به اینکه او هم اکنون زیاد واپس روی کرده و زندگی وی زیاد تحت سلطه ی نشانه های دفاعی قرار دارد ، ترغیب او به واپس روی بیشتر در روان کاوی ، خطری جدی است . اگر روان کاو به این نتیجه رسیده باشد که ارزیابی بیشتر ، گزارش های قبلی را مبنی بر عدم ابتلای خانم سی. به روان پریشی تأیید می کند ، از آن پس روان کاوی می تواند پیش رود .
هنگامی که از خانم سی. خواسته می شود روی کاناپه دراز بکشد و هرچه را که به ذهنش می رسد بازگو کند ، از اینکه مجبور است مقداری از کنترل های خود را به دست روان کاو بسپارد ، کاملاً مضطرب می شود . بدیهی است او باید به روان کاو خود اعتماد کرده و باور داشته باشد که روان کاو می داند چه بکند و به او اجازه نخواهد داد کاملاً از کنترل خارج شود . مقاومت در رها کردن افکار ، بلافاصله آغاز خواهد شد . امکان دارد هروقت که او مضطرب می شود ، افکارش به وسواس کرمک برگردد . روان کاو باید هروقت که او مضطرب می شود ، الگوی حرف زدن او را درباره ی کرمک ،  به وی منعکس کنند و آن را توضیح دهد ، بعد این الگوها را طوری تعبیر کند که خانم سی. را نسبت به این موضوع آگاه سازد که او وسواس خود را برای دفاع کردن علیه تکانه هایی به کار می برد که حتی از کرمک تهدید کننده تر هستند . روان کاو ، هم چنین باید با دفاع ریشه دار جداسازی عاطفی او برخورد کند . روان کاو به تدریج ، الگوی گفتاری او را بر حسب محتوای تفکر وی درباره ی رویدادها ، نه بر حسب محتوای احساسی وی درباره ی آنها ، به او انعکاس می دهد . روان کاو همچنین در مورد موقعیت هایی که خانم سی. بیش از حد گرم و با محبت است ، بسیار حساس خواهد بود ، زیرا این احساس ها ، احتمالاً واکنش هایی به احساس های واقعی نفرت و انزجار او از درمانگر خوددار و کنترل کننده خواهد بود .
وقتی که خانم سی. به تدریج در جریان روان کاوی از ماهیت دفاعی نشانه ها و الگوهای دیگر رفتارش آگاه می شود ، قادر خواهد بود احساس هایی را که نسبت به روان کاو ابراز می شوند ، عمیق تر تجربه کند . زمانی که او واپس روی کرده است ، شاید از این ترس آگاه شود که روان کاو سعی دارد زندگی جنسی او را کنترل کند ، درست مثل پدرش که وقتی او نوجوان بود تعقیبش می کرد و می خواست آن را کنترل کند . حتی موضوع تهدید کننده تر این است که او دوست داشته باشد روانکاو مانند پدر وی ، فعالیت جنسی اش را کنترل کرده و از این رهگذر ، تمایلات خودش و او را با هم ارضا کند . وقتی او بیشتر واپس روی می کند ، شاید از میل به واداشتن روان کاو پدر مانند برای ارضا کردن او از طریق آمیزش مقعدی یا واداشتن روان کاو مادر مانند به خشنود کردن او از راه تمیز کردن کفلش ، آگاه شود .
واکنش های انتقال خانم سی. شامل مقدار زیادی احساس خصومت خواهد بود که از پدر و مادر او به روان کاو وی انتقال پیدا می کند ، به طوری که بارها از اینکه روان کاو مثل پدر و مادرش پرتوقع و کنترل کننده و در عین حال ، بی عاطفه است عصبانی می شود . او بعداً از این موضوع آگاه خواهد شد که بارها ، چه قدر سعی داشته با نشان دادن ضد آنچه احساس می کرده ، با معذرت خواستن ، با روش های دیگر بی اثر کردن واکنش هایش ، یا با منزوی کردن تکانه هایش در افکار خنثی ، اضطراب و تکانه های خود را کنترل کند .
به تدریج خانم سی. از طریق انتقال روان رنجور به روان کاو خود ، نسبت به معنی و علت روان رنجوری اش بینش کسب می کند . او سرانجام ، از روش هایی آگاه می شود که توسط آنها می تواند تکانه های خطرناک خود را به مفرهای
پخته تری مثل ابراز خشم در قالب کلمات هدایت کند ، مفرهایی که هم امیال او را کنترل و هم آنها را ارضا کنند. بعد از چند سال ، خانم سی. شاید بتواند به صورت هشیار ، شخصیت خود را با چنان کفایتی بازسازی کند که خود ( Self ) او ، تکانه های خصمانه و جنسی را بدون وحشت ابراز کند .

منبع: نظریه های روان درمانی


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





پيوندها