تحلیل فردمدارانه ی خانم سی.
نظریه های روان درمانی
تاریخچه - چارچوب نظری - کاربرد
یک شنبه 22 آبان 1390برچسب:درمان فرد مدار, :: 8:56 :: نويسنده : نصرت نوجوان

خانم سی. در جوّ بسیار خشکی پرورش یافته است که شرایط ارزش والدین او بر تمیز بودن ، عاری بودن از میکروب ، بری بودن از میل جنسی و مطیع بودن و پرخاشگر نبودن تمرکز داشته است. از الگوی وسواسی وجود او می توانیم حدس بزنیم که شرایط ارزش درونی شده ی خود او هم ، مثل شرایط ارزش والدین او ، خشک و انعطاف ناپذیر هستند. تنها تجربه هایی که او به خود اجازه می دهد داشته باشد ، آنهایی هستند که به طور وسواسی ثابت کنند چقدر تمیز و عاری از بیماری است.
او در سال های اول زندگی زناشویی احساس می کرد دوستش دارند و به اندازه ی کافی برای او احترام قائل هستند ، از این رو ، انعطاف پذیرتر و سازگارتر شده بود. اینکه چه اشکالی پیش آمد ، فقط می توان درباره ی آن حدس زد. اعضای خانواده ی او به آنفلوآنزای شدید مبتلا شده بودند ، و بعد احتمال همه گیری کرمک ، حرمت نفس او را احتمالاً تهدید کرده است ، زیرا او حتماً به اندازه ی کافی تمیز نبوده و از افراد خانواده اش مراقبت نکرده است که گرفتار این بیماری شده اند. در عین حال ، ادراک نیمه هشیار او ، شاید او را تهدید کرده باشد که وقتی فرزندان او مریض و کثیف هستند نمی تواند آنها را واقعاً دوست داشته باشد. شاید خانم سی. به محدود بودن محبت خود نسبت به فرزندان بیمارش پی برده باشدو گرفتار این عذاب شده باشد که اگر او ، زمانی که فرزندانش شدیداً به وی نیاز دارند نمی تواند آنها را واقعاً دوست بدارد ، پس حتماً مادر خوبی نیست. اما او درسی را که از والدین خود گرفته ، درونی کرده است ، درسی که به او می گوید ، محبت واقعاً مشروط است ، محبت به قدری کیمیاست که نباید آن را برای آدم های کثیف و مریض هدر داد.
گرچه ما دقیقاً نمی دانیم چه تجربه هایی خانم سی. را تهدید می کردند که وارد آگاهی او شوند ، اما او را فرد وحشت زده ای توصیف می کنیم که با تجربه های شدید و انکارناپذیر کمبود محبت مواجه بوده است. او با سامان دادن زندگی اش پیرامون شستن و دوری گزینی از میکروب ها ، سعی کرده است حرمت نفس ناچیز خود را حفظ کند ، ولی همین موضوع عامل مختل کردن زندگی او شده است. اگر به پیام هایی که نشانه های او می خواهند منتقل کنند گوش کنیم ، خواهیم شنید که با او استیصال شدید می گوید :« من با ارزشم . من دوست داشتنی ام. ببین چقدر تمیزم. من مریض نیستم. مرا از خودت مران. من خودم را دوست داشتنی تر می کنم ، آن قدر که ارزش توجه تو را داشته باشم . من بیشتر تلاش خواهم کرد ، تمیزتر خواهم بود. »
اگر او می توانست احساس های واقعی خود را ابراز کند ، ممکن بود بگوید:« درمانگر و خانواده ام ، فقط در صورتی می توانند مرا دوست بدارند که دست از شستن بردارم ؛ من فقط در صورتی می توانم خود را دوست بدارم که پاک و تمیز باشم. در این دام افتاده ام که توجه آنها را به قیمت از دست دادن احترام به خودم ، به دست آورم ، یا اینکه به همین حرمت نفس ناچیزی که دارم قانع باشم و باز هم به نظافت ادامه دهم و خطر از دست دادن معدود افرادی را که مقداری احترام برایم باقی گذاشته اند ، بپذیرم. به نظر می رسد که در این موقعیت بدون بُرد ، خودکشی تنها چاره باشد. »
آیا دیدگاه خانم سی. ادراک تحریف شده ی آدم بسیار پریشانی است ؟ آیا ما حق داریم کثیفی و بیماری را در نظر نگیریم ؟ در جامعه ی ما که هر گروه مذهبی مهمی برای تمیزی بیش از عشق و محبت ارزش قایل است، آیا باید تعجب کنیم که برخی افراد نظیر خانم سی. وجود خود را بر مبنای ارزش های تحریف شده قرار دهند و تجربه ی ارگانیزمی خود را فدا کنند ؟ خانم سی. نمونه ی مصیبت بار فرهنگی است که به قدری شیفته ی ارزش های اجتماعی مانند تمیزی است که با ارزش های ارگانیزمی ، نظیر عشق و محبت ، بیگانه است.
خانواده و درمانگر خانم سی. در واقع دل سوزی برای او را مانند خود او کاملاً  مشروط کرده اند. آنها می گویند ، « نشوی تا به تو توجه کنم » ؛ او می گوید ، « فقط وقتی که بشویم به خودم توجه کرده ام .» یک درمانگر لایق باید جوّی را ایجاد کند که خانم سی. چه بشوید و چه نشوید ، از شستن حرف بزند یا نزد ، باز هم قابل احترام باشد و به او توجه مثبت شود. وقتی متوجه می شویم با زنی گفتگو می کنیم که نگران حفظ حرمت نفس ناچیزی است که برای او باقی مانده است ، لازم نیست او را مجبور کنیم این منبع احترام باقی مانده اش را که همان شستن است ، ترک کند.
اولاً او نیاز به توجه مثبت کسانی دارد که خواه بشوید یا نشوید ، وسواسی باشد یا نباشد ، به او احترام بگذارند. بعد متوجه خواهد شد که توجه مثبت دیگران به او ، به شستن یا نشستن وابسته نیست. فقط بعد از آن است که می تواند آزادانه تر به این مهم فکر کند که شاید او هم می تواند صرف نظر از اینکه بشوید یا نشوید ، خودش را دوست داشته باشد.
 

منبع: نظریه های روان درمانی


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





پيوندها