درمان غرقه سازی در مورد خانم سی.
نظریه های روان درمانی
تاریخچه - چارچوب نظری - کاربرد
یک شنبه 22 آبان 1390برچسب:غرقه سازی , :: 9:8 :: نويسنده : نصرت نوجوان

خانم سی. جداً از محرک های شرطی کثافت و کرمک اجتناب می کند. لباس های زیر کثیف ، کثافت کف زمین و حتی تفکر راجع به کثافت یا کرمک ها ، محرک هایی هستند که اضطراب را فرا می خوانند. چون شستشو خانم سی. را از وجود کثافت یا احتمال کرمک ها برحذر می دارد ، اضطراب را کم می کند. دست شستن وسواسی او ، پاسخ کنشگری است که وسیله ی قدرتمندی برای کاهش اضطراب فراهم می کند.
مادر وسواسی خانم سی. باعث شده است که او نسبت به ترس از کثافت و بیماری ، شرطی کلاسیک شود. حتی بدون اینکه به جزئیات تاریخچه ی شرطی شدن خانم سی. بپردازیم ، می توانیم تصور کنیم که کثافت روی دست و لباس های او ، احتمالاً با تهدیدها ، تأدیب ها و سیلی ها همایند شده اند تا اینکه بالاخره ، کثافت به طور خودکار اضطراب را فرا می خواند. به احتمال زیاد ، او فکر می کند کثافت همیشه باعث دردسر وی می شود ، به همین دلیل حتی تفکرات مربوط به کثافت ، برای فرا خواندن اضطراب شرطی شده اند. او برای اینکه از تنبیه بیشتر والدین خود برحذر باشد ، یاد گرفته است فوراً دستانش را بشوید یا با جدیّت لباس هایش را تمیز کند . شستن و تمیز کردن ، فوراً اضطراب را کاهش می دهند و از این رو خانم سی. به تمیز بودن شرطی شده است.
میزان شستشوی خانم سی. در محیطی که تمیز بودن را تقویت می کرد ، در حد طبیعی باقی مانده بود تا اینکه آسیب کرمک ها پدیدار شد. تا جایی که خانم سی. به یاد می آورد کرمک های دخترش محرک آزارنده ی غیر شرطی ای بودند که واقعاً از آن می ترسید. دکتر او را ترسانده بود و به وی توصیه کرده بود که حتماً لباس ها و رواندازهای اعضای خانواده را بجوشاند تا از شیوع کرمک جلوگیری کند. وقتی خانم سی. از ویژگی های ترسناک کرمک ها باخبر می شود ، دائماً به آنها فکر می کند و همین افکار ، برای فراخواندن اضطراب شرطی می شوند.
خانم سی. به ویژه در همین زمان ، نسبت به شرطی شدن بیشتر آسیب پذیر می شود. او از پیش نگران سلامت خود و خانواده اش بود ، زیرا همه ی آنها به آنفلوآنزای آسیایی مبتلا شده بودند. گرفتاری پشت گرفتاری ، اضطراب او را به سطح غیر  قابل تحملی افزایش داد. او مشتاقانه در جست و جوی پاسخی بود که بتواند اضطراب او را کاهش دهد و از بیماری بیشتر جلوگیری کند. به همین دلیل وقتی که دکتر گفت ، چاره ی او شستشوست ، او همین کار را کرد.
حتی بعد از اینکه تهدید واقعی دیگر وجود نداشت، شستشو ادامه یافت . بیماری و کرمک ها از بین رفته بودند اما اضطراب ناشی از کثافت و بیماری دست شستن او را تحریک می کرد  و کاهش اضطراب شستن دست را تقویت می نمود . اگر او سعی می کرد وجود کثیفی را تحمل کند یا فرزندانش را بخاراند بدون اینکه دستش را بشوید اضطراب وی تا حد وحشت زدگی افزایش می یافت . وقتی که اضطراب او غیر قابل تحمل می شد به طرف شستن هجوم می برد و کاهش وحشت ، پاسخ او را ، حتی بیشتر تقویت می کرد . حتی افکار مربوط به کثافت یا کرمک ها می توانستند اضطراب شدیدی را فراخوانی کنند خانم سی. اکنون مثل حیوان شرطی شده ای بود که پاسخ اجتنابی می دهد و هیچ کنترلی بر اضطراب یا اجتناب شرطی خود ندارد .
طبق نظریه غرقه سازی تجسمی ، انتظار می رود که کثافت و کرمک ها فقط جزئی از یک بافت مختلط باشند که اضطراب را فرامی خوانند و موجب اجتناب می شوند. ماهیت نشانه های اجتنابی دیگر، فقط می توانند فرضی باشند . از تاریخچه زندگی او قطعاً می فهمیم که وی شرطی شده است تا از ابراز خشم ، مخصوصاً نسبت به پدرش ، دچار اضطراب شود. او یاد گرفته است هر گونه ابراز خشم را سرکوب یا از آن پرهیز کند. بنابراین می توانیم فرض کنیم که کپه های لباس های زیر کثیف و یا دیدن دخترش در حال دست زدن به مقعد خود ، می توانستند افکار یا احساس های پرخاشگرانه ای را فراخوانی کنند. اجتناب از محرک های نشانه – مثلا لباس های زیر کثیف نیز می توانست وسیله ای برای اجتناب کردن از محرک های پویشی ، مانند خشم نسبت به دخترش باشد .
پس مجموعه مختلطی از محرکهای اضطراب آور ، از جمله کثافت ،بیماری، و خیال های پرخاشگرانه ، احتمالاً شستشوی وسواسی خانم سی. را کنترل می کنند. روش خاموش کردن اجتناب وسواسی خانم سی. این است که او را وادار کنیم در حضور هر یک از این محرک های اضطراب آور بماند. البته این روش ، هیجان ناخوشایند زیادی را بر می انگیزد و پاسخ طبیعی خانم سی. اجتناب کردن بوسیله شستن یا خاتمه دادن به درمان خواهد بود . درمانگر غرقه ساز باید بکوشد او را از اجتناب کردن برحذر دارد . خانم سی. با ماندن در حضور این محرک های ناخوشایند ، در ترس غرق خواهد شد، اما خیلی زود اضطراب او خاموش می شود، زیرا شوک یا تنبیهی وجود ندارد که این ترس شرطی را تقویت کند . کرمک ها از بین رفته اند و والدین او دیگر وی را آزار نمی دهند تنها چیزی که باید از آن بترسد، خود ترس شرطی است ، و اگر فرار نکند این ترس به سرعت خاموش می شود .
ابتدا از خانم سی. خواسته می شود محرک های نشانه، مثلاً صحنه های مربوط به کرمک ها را تجسم کند. بدون توجه به واقعیت از او خواسته می شود به وضوح تجسم کند که در خانه است و باید بر وسواس هایش غلبه کند. او وارد زیر زمین می شود تا برای اولین بار پس از سالها ، لباسها را بشوید. هنگامی که لباسهای زیر کثیف را جمع آوری می کند ، مقداری مدفوع به دستان وی مالیده می شود همچنین احساس می کند که چیزی روی بازوان او می خزد . او دچار اضطراب فزاینده ای می شود . احساس می کند حتماً باید دستانش را بشوید، پس لباسها را رها می کند و به طرف دستشویی می دود وقتی که شیر آب را باز می کند متوجه می شود که آب قطع شده است. در این حال، کرمک ها سرتاسر دستان و بازوان او را پوشانده اند و او نمی تواند آنها را بشوید . کرمک ها به درون پوست او رسوخ می کنند ، روی گوشهای او می خزند، و وارد چشمان او می شوند ، به زودی کرمک ها کل بدن او را می پوشانند و گوشت تن او را می خورند . او به پنیر سوئیسی می ماند که پر از کرم است ، ضعف می کند و روی کپه ای از لباسهای زیر کثیف ، از حال می رود.
بعد از این صحنه اول ، خانم سی. برای صحنه ای آماده می شود که محرک های نشانه و پویشی را ترکیب می کند . او برای پیک نیک مقعدی آماده می شود. در این جلسه او همراه با شوهر و پدر و مادرش ، در پارک محلی به پیک نیک رفته است . هنگامی که مشغول آماده کردن میز است ، احساس می کند باید به توالت برود و اجابت مزاج کند . او به طرف توالت می رود وقتی می خواهد بنشیند متوجه می شود که سوراخ توالت بزرگ است و ممکن است از عقب به داخل آن بیفتد . این تصور او را به وحشت می اندازد ، منگ می شود و کم کم از حال می رود. او واقعاً به داخل چاه عمیق و تاریک توالت می افتد . وقتی که تلاش می کند خود را به سطح زمین برساند، بالا را نگاه می کند و می بیند که مادرش آماده می شود روی او اجابت مزاج کند. او جیغ می کشد و مادرش از اینکه می بیند دخترش در این کثافت گیر کرده است ، شوکه می شود . پرخاش مادر ، خانم سی. را عصبانی می کند، بطوری که مشتی مدفوع را بر می دارد و به صورت او پرت می کند و باعث می شود که او تعادلش به هم بخورد و به داخل چاه توالت بیفتد . وقایع مشابهی درمورد پدر او رخ می دهد اما وقتی که شوهرش متوجه می شود او را تنها گذاشته اند ، بشقاب های یک بار مصرف مقوایی را برمی دارد و به داخل چاه می رود و به اعتراض می گوید قرار نیست آنها بدون وی به پیک نیک بروند!
خانم سی. در کمال انزجار در می یابد که نمی تواند در برابر انتخاب کردن مدفوع ها برای خودش مقاومت کند پس لقمه لذیذی را گاز می زند و احساس می کند مدفوع زیر دندان هایش قرچ قرچ می کند و مقداری مو هم در دهانش است . وقتی که این مواد از گلوی او پایین می رود ، مقداری ادرار گرم و زرد را می نوشد تا این مواد را کاملاً بشوید ، نفرت انگیز اما خاطره انگیز و مهیج است!.
اکنون که خانم سی. در یک رشته نشانه های اجتنابی پیشرفت کرده است ، آمادگی آن را دارد که به خشم و پرخاشگری اش بپردازد . در حالی که مقداری از خشم او نسبت به فرزندانش فراخوانی خواهد شد ، پدر، محرک اصلی است زیرا او هم خشم و هم اضطراب از ابراز خشم را فرا می خواند در حالی که او تجسم می کند17 ساله است از یک قرار ملاقات 15 دقیقه دیرتر به خانه بر می گردد . پدر در حالی که پیژامه بر تن دارد منتظر اوست او می خواهد بداند خانم سی. کجا بوده است وقتی که سعی می کند توضیح دهد که کار خطایی نکرده است . اما پدر به او سیلی می زند و از او می خواهد به آشپزخانه برود و یک ساندویچ برای او درست کند . او در آشپزخانه متوجه تبری می شود که کنار در قرار دارد . تحریک می شود که تبر را بردارد و این بار واقعاً حساب وی را برسد . چاقوی آشپزخانه را در کمربند خود قرار می دهد و تبر را بر می دارد .
پدر فریاد می زند که عجله کن و ساندویچ او را بیاورد و او به آرامی نزدیک می شود و می گوید ، «بله، پدر عزیزم آمدم پدر عزیزم » و تبر را روی سر پدر بلند می کند . پشت پدر به اوست ، و او می تواند برق زدن کله تاس او را ببیند در حالی که توهین ها و بی حرمتی های پدر به ذهنش هجوم می برند، تبر را بالاتر می برد و با تمام قوت بر سر او فرود می آورد . پدر در حالی دستانش متوجه گلوی او هستند ، به طرف وی می آید . او که در یک گوشه قرار دارد ، چاقو را بیرون می کشد و در شکم پدر فرو می کند.
وقتی خانم سی. بالای سر پدرش قرار می گیرد ، پدر به او التماس می کند که کمکش کند و او می گوید.«چه خیال خامی محال است کمکت کنم» .« تو سالها به من زور گفتی ». او در می یابد که پیژامه پدرش باز است و با آلتی نعوظ یافته در حال مردن است ، در نتیجه تبر را بر می دارد و به آلت او حمله ور می شود و فریاد می زند ، «تو آدم حرامزاده ای هستی . حالا حسابت را می رسم . تو هرگز دوباره نخواهی توانست به من زور بگویی.»
این صحنه های غرقه سازی تجسمی ، و صحنه های دیگر شبیه اینها ، برای فراخواندن حداکثر اضطراب و خشم ترتیب می یابند . هنگامی که خانم سی . کاملاً در گیر این صحنه ها می شود، جزئیات واقع بینانه ، درست مثل فیلم های وحشتناک در زمینه محو می شوند. واقعیت در ترس او از کرمک ها ، کثافت ، و خطر خشم قرار دارد.زمانی که محرک های تجسمی ، اضطراب و خشم بیشتری را فرا می خوانند، او غرق در هیجان ها می شود.
او می خواهد از این محرک ها اجتناب کند ، اما درمانگر آنجاست تا دفاع های او را بشکند ، او را ترغیب کند تا جایی که می تواند ، به طور کامل احساس کند ، فکر نکند، بلکه با آنچه بیش از همه از آن می ترسد ، مواجه شود.
هنگامی که خانم سی. با خیال ها و احساس هایش مواجه می شود، در می یابد که شوک واقعاً از بین رفته است و خطر بیرونی دیگر وجود ندارد . و با تخلیۀ پالایشی و خاموشی اضطراب ، خطر درونی هم ناپدید شده است .
اضطرابی که شستن مداوم او را تحریک و تقویت می کرد، اکنون در حال خاموش شدن است . از آن پس ، او انگیزش اجتناب ا زفکر کرمک ها ، خشم ، یا دست هایی که اندکی کثیف هستند را تجربه نخواهد کرد.
 

منبع: نظریه های روان درمانی


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





پيوندها